بود ...
شب ...
تاریک ...
بندبازی بر لبه گیسو به باد داده
مواج
در کابوسی
سراپا خون
می لرزد
مست
در گوشه یی
جسدم با تکان موج دریا
_ حلقه دار بر گردن
... از جنس کش موی ...
می شد به هر سو
دهان باز
در حال ادای آخرین کلام
در مدح چشمان سیاه
تو گشت
20/8/1385
۱۳۸۷ شهریور ۱۳, چهارشنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)